ای پور ز خاقانی اگر پند پذیری


زین پس نشود عالم خاک آبخور تو

خاک است تو را دایه از آن ترس که روزی


خون تو خورد دایهٔ بیدادگر تو

شیری که لبت خورد ز دایه چو شود خون


دایه خورد آن خون ز لب شیر خور تو

ناچار شود چهرهٔ تو پی سپر خاک


گر چهرهٔ خاک است کنون پی سپر تو

امروز غذای تو دهند از جگر خاک


فردا غذی خاک دهند از جگر تو